فقر ، چيزي را " نداشتن " است،
ولي،آن چيز پول نيست .....
طلاو غذا نیست ...
فقر، گرسنگي نيست .....
فقر، عرياني هم نيست...
فقر، همان گرد و خاكي است
كه بر كتابهاي فروش نرفتۀ يك
كتابفروشي مي نشيند ......
فقر، تيغه هاي برندۀ ماشين بازيافت
است،كه روزنامه هاي برگشتي را
خرد ميكند...
فقر ، كتیبۀ سه هزار سالهای است
كه روی آن یادگاری نوشتهاند...
فقر، پوست موزي است
كه از پنجره يك اتومبيل به خيابان انداخته
ميشود .....
فقر ، همه جا سر میكشد ...
فقر، شب را " بي غذا " سر كردن نيست
فقر، روز را " بي انديشه" به سر
بردن است..... .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
افلاطون: ريشۀ همۀ بدبختيها ناداني است.
نظرات شما عزیزان:
[ سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:,
] [ 14:22 ] [ زهره ][